فرافكني مشكلات و پديده هايي كه در داخل كشور اتفاق مي افتند به خارج و علت عقب ماندگي مان را در بيرون از مرز ها پي گرفتن، ملت ما را هميشه بي اراده و منفعل و آلت دست اما خوب و بي تقصير جلوه مي دهد كه در روزگار بهشت برين زندگي مي كردند و بعد با آمدن خارجي ها به دوزخ افتاد و قرباني توطئه ها شدند.
بايد علت مشكلاتمان را در داخل جست و جو كرد . يعني حاكميت ِ كم كفايت ها و ورود و تاثيرگذاريي كشور هاي خارجي معلول عقب ماندگي داخلي خودمان است و نه علت آن ها. چون حاكمان و انديشمندان ما كه از مريخ نيامده بودند ، بلكه در فرهنگ ايراني پرورش پيدا كرده بودند.
اين طرح كلي ِ صادق زيبا كلام در ما چگونه ما شديم؟ ست. او كتابش را در سال 74 در نشر روزنه (با مديريت سيد علي رضا بهشتي شيرازي) چاپ كرده و تا سال 87 به چاپ پانزدهم رسانده. اما در زمان طرح اين ايده ها مورد توجه و تاييد جناح هاي چپ و راست داخل قرار نگرفت. زيبا كلام اين جا هم صريح ، رك و شجاعانه نوشته.
البته پيش از او مهندس بازرگان هم به تخطئه ي تئوري توطئه پرداخته بود اما مورد استقبال قرار نگرفته بود. در واقع تئوري توطئه ريشه در تئوري هاي سوسياليستي دارد و در ايران به طور ويژه توسط حزب توده وارد ادبيات سياسي و فرهنگي ما شد و بسيار هم ريشه دواند و آگاهانه يا ناآگاهانه مورد استفاده ي اكثريت تاريخ نگاران و تحليل گران ايراني قرار گرفته و مي گيرد ، چه در دوره پهلوي و چه در ج.ا، چه ماركسيست ها و چه اسلام گرايان. كافي ست به كتاب هاي تاريخ را ورق بزنيد.
اما امثال زيباكلام و بازرگان و سروش ضمن اين كه منكر تاثير استعمار در تاريخ ايران و جهان سوم نيستند، ريشه اصلي حوادث را نه در خارج كه در خودمان مي دانند و به درستي معتقدند كه ستم بر و ستم پذيري هست كه ستم گر پيدايش مي شود.
و گرنه به قول زيبا كلام چرا ما در قرن 18 و 19 براي استعمار فرانسه و انگليس به اروپا نرفتيم؟ مگر ما نادر و آقامحمد خان و محمود غزنوي و ازين دست آدم ها نداشته ايم؟ پس چه شد كه آن ها توانستند ما را استعمار كنند و ما نتوانستيم ، يا حتا فكرش هم به ذهنمان نرسيد. البته كه استعمار اخلاقن كار درستي نيست اما ما به اين دليل نتوانستيم اين كار را بكنيم كه توان و قدرتشش را نداشتيم و عقب مانده بوديم. زيباكلام در شش فصل توضيح داده كه روند انحطاط ما از چندين قرن پيش ار قاجار ها شروع شده بود و قاجارها ادامه دهنده ي روند گذشته بودند.