شنبه، آبان ۲۲

از سوسن تسليمي

" زندگي و سينماي سوسن تسليمي " را مي خواندم كه خاطره اي زنده شد. خاطره از " طلسم " / داريوش فرهنگ ( شوهر سابق تسليمي ) / توليد سال 65 .
يادم نيست كي ديدمش. آن سال هاي دور كه حتا يادم نيست مدرسه مي رفتم يانه. ولي يادمه كه يه عصر پنجشنبه بود و همه ي اهالي خانه ي ما مدرسه بودند ومن تنها. نشستم پاي تلويزيون. فقط خدا مي داند كه از ديدن اين فيلم چقدر وحشت كردم. وسط هاي فيلم چند بار كانال تلويزيون را عوض كردم. رفتم يه پتو آوردم. زير پتو فيلم را تا آخر ديدم. عكس خوبي از" طلسم"در اينترنت پيدا نكردم. عكس هايي كه در آخر كتاب از تسليمي چاپ شده بود را كه مي ديدم ، به خودم حق دادم كه در آن سال ها ترسيده باشم.
تسليمي ، نقش زني را بازي مي كرد كه در لباس عروسي اش پوسيده. مثل يك شبح بي حركت با چشم هايي زل زده كه در زيرزميني مخوف در يك كاخ توسط نوكر خانه از شب عروسي زنداني شده و شازده ( نقش جمشيد مشايخي ) ، فكر مي كند كه او ،كه قرار بود خانم ِخانه باشد ، با عشق ِ قديمي اش به فرار رفته. در پايان شازده عشق اش را مي يابد ولي هر دو در آتش مي سوزند.
راستش را بخواهيد يكي دوسال پيش هم ياد اين فيلم افتادم كه اين فيلم ترسناك ِ كودكي ِ من چه بود؟ ولي نه اسم فيلم يادم بود ، نه كارگردانش، نه نام تسليمي را. نه ماجراي فيلم را ،كه براي كسي تعريف كنم و از فيلم بپرسم. تنها خاطره اي كه يادم مانده بود آن ترس بود. ولي در اين كتاب يه خلاصه ي 2- 3 صفحه اي از فيلم نامه ي طلسم نوشته شده بود.

تسليمي بازيگري را در سينما با بيضايي آغازيد، در تابستان 57. تمام عمر بازيگري او در اين بوم و بر، هشت سال بوده ( 57- 65 ). 6 فيلم بازي كرده كه هيچ كدام از 4 فيلمي كه با بيضايي در نقش يك و دو كار كرده ، يا اصلن اكران نشدند يا به مشكلات اساسي برخوردند. سوسن تسليمي سال 2003 از 5 نفري بود كه در سوئد نشان ِشخصيت فرهنگي ِسوئد را گرفتند. در زمان چاپ كتاب ( 1383 ) از اعضاي كميته ي عالي ِ اداره كننده ي سينماي آن جا بوده

اسطوره ی مهر  * - زندگي و سينماي سوسن تسليمي - بیتا ملکوتی

۲ نظر:

صفورا گفت...

خانم تسلیمی هنرمندی بود که خیلی زود از سینمای ایران خداحافظی کرد
حیف شد
جدیدا یکی از شبکه های سینمایی هم باهاش مصاحبه کرده بود
بازی تسلیمی ی جورایی به بعضی از نقش های نیکی کریمی شباهت داره
ی جورایی مبهمه این اسمیه که می تونم روش بزارم

اشكان گفت...

اما تسليمي اصلن شانس هاي كريمي را نداشت. منظورم چهره شدن و سر در سينماها عكس را ديده باشيم و ... .