سه‌شنبه، مرداد ۱۲

عصيان بهرام

اين يك خاطره است از بهرام بيضايي

دبستان براي اولين بار عصيان كردم. آن هم در مدرسه ي علامه در چارراه لشگر كه فقط كتك مي زدند.اين مدرسه مديري داشت كه فقط از طريق كتك با ما حرف مي زد.معلمي داشتيم كه اعلام كرد براي عر تعداد غلط ديكته بايد آن را ضربدر خودش كنيم. و به اين تعداد از روي ديكته بنويسيم.يعني به خاطر4 غلط بايد شانزده بار از روي ديكته مي نوشتيم.يا اگر كسي 20 غلط داشت بايد 400 بار مي نوشت.

اما وقتي معلم گفت كه همه فهميدند، من دستم را بلند كردم و گفتم : نه.

گفت چطور نفهميدي؟ گفتم : اين كار درست نيست و اصلن يعني چه؟ چطور يك آدم مي تواند يه شبه 400 بار از روي ديكته بنويسد.

گفت : خفه شو بشين. نشستم.

گفت : تو كه ديكته ات خوب است.

گفتم :من براي خودم نمي گويم

گفت : به هر حال قانون همين است . و شروع كرد به ديكته گفتن .

من ننوشتم. سفيد دادم و صفر شدم. گفت بايد 400 بار از روي ديكته بنويسي. گفتم يكي هم نمي نويسم. گفت حالا مي بينيم. فردا رفتم مدرسه بدون آن كه چيزي نوشته باشم. تمام ساعت چوب را به تن من خرد كرد كه مي نويسي يا نه. من هم گفتم نه نمي نويسم و بالاخره ننوشتم.


غريبه ي بزرگ – زندگي و سينماي بهرام بيضايي – 1383 – نشر ثالث

۱ نظر:

مهدی گفت...

خوب راس می گفته
0*0=0